راز نهفته در سوختن شمع

دربرافروختن شمع رازی نهفته است، وقتی شمعی روشن می شود چهار عنصر پر قدرت عالم هستی بکار گرفته می شوند…


راز قدرت شمع در این است که چهار عنصر اصلی هستی را یکجا در خود جمع کرده است …

در موم شمع عنصر خاک و زمین نهفته است…


در شعله شمع عنصر آتش…


در دود شمع عنصر هوا…


در فرآیند سوختن شمع عنصر آب…


شمع با سوختنش،

با ذوب شدن مومش

و با برخاستن دودش

در خواست شما را تا عرش بالا می برد و تمام نیروهای الهی و ملکوتی را برای تحقق بخشیدن تجسم ذهنی شما بسیج می کند.

شمع نشان دهنده نور حقیقت و خرد است.

معنی رنگ هر شمع

شمع رنگ سفید: رنگ سفید خلوص و اقتدار دارد. شمع‌هایی که به رنگ سفید هستند، یک پاک کننده قوی بدن و محیط زندگی ما از انرژی‌های منفی هستند. پس اگر میخواهید انرژی‌های منفی را از فضای مد نظرتان دور کنید، حتما شمع سفید رنگ روشن کنید.

شمع رنگ سیاه: شمع‌هایی که به رنگ سیاه هستند، چشم بد و جادو را از فضای مورد نظر دور می‌کنند. فردی که آن را روشن می‌کند، افتاده و فروتن می‌کنند. شمع‌های سیاه بسیار پر قدرت هستند و نباید زیاد از آنها استفاده کرد، چرا که ممکن است باعث افسردگی شود.

شمع رنگ قرمز: رنگ قرمز سمبل عشق است. روشن کردن شمع قرمز همچنین می‌تواند باعث سلامتی شده و جهت دستیابی به آرزوها و جاه طلبی روشن شود. روشن کردن شمع قرمز می‌تواند باعث تقویت عشق ورزی شود.

شمع رنگ آبی: شمع‌های آبی باعث بالا رفتن درک معنوی، ایمان و اعتقاد می‌شوند. همچنین بسیاری معتقدند، سوزاندن شمع آبی باعث دستیابی به پول و ثروت می‌شود.

شمع رنگ سبز: روشن کردن شمع سبز رنگ شوق، ذوق و وفور نعمت را به همراه دارد و باعث رشد و تحرک و تعادل بین جسم و ذهن می‌شود.

شمع رنگ نارنجی: روشن کردن شمع نارنجی باعث جذب افراد و اشیای دلخواه شده و سمبل لذت و خلاقیت است.

شمع رنگ زرد و طلایی: اعتقاد بر این است که روشن کردن شمع‌هایی که به رنگ زرد و طلایی هستند باعث می‌شوند که شما به مراد دل و آرزوهایی که دارید برسیدِ رویای خود را تقویت کنید و به درک بالاتری از آن برسید.

شمع رنگ صورتی: روشن کردن شمعی که رنگ صورتی دارد، باعث عشق و موفقیت است. روشن کردن شمع با این رنگ همچنین محرک قصد و نیت خالصانه است و باعث پوشاندن جامعه عمل به آرزوها می‌شود.

شمع رنگ خاکستری و نقره‌ای: شمع‌هایی که به رنگ نقره‌ای هستند، نماد آشکارسازی بوده و باعث بیداری ضمیر ناخودآگاه ما می‌شوند. بسیاری معتقد هستند که روشن کردن شم‌هایی با این رنگ باعث می‌شود، چرخ زندگی به نفع شما بچرخد.

شمع رنگ بنفش و ارغوانی: رنگ‌های ارغوانی و بنفش نماد قدرت و برتری هستند. روشن کردن شمع‌هایی با این رنگ‌ها باعث موفقیت زیاد، جاه و جلال و هماهنگی معنوی می‌شود.

شمع رنگ قهوه‌ای: روشن کردن شمع رنگ قهوه‌ای باعث می‌شود، قوه یقین و تشخیص شما بیدار شود. اعتقاد بر این است که روشن کردن شمع‌هایی با این رنگ‌ها باعث می‌شود بیماری‌های جسمی و روحی شما از بین بروند

جملات زیبا درباره شمع

بهتر است یک شمع روشن کنیم تا اینکه به تاریکی لعنت بفرستیم.


دو راه برای پخش روشنایی وجود دارد:
شمع باشی یا آینه ای که آن را بازتاب می دهد.


نگاه کن که چگونه یک شمع تنها
هم می تواند با تاریکی مقابله کند و هم آن را معنا ببخشد.


یاد تو
شمعی ست در دلم
کوچک و همیشه گرم..


ایستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده خاموش می شوند…


هرسال روز تولدم …شمع های بیشتری برایم اشک میریزند..‌.


او شمع و من در عشق …پروانه ام پروانه


باد با شمع های خاموش کاری ندارد اگر بر تو سخت می‌گذرد، بدان روشنی…


آنچه شمع را جاودانه می‌کند، نه بلندیِ شعله، که پایداری‌اش در برابر وزشِ بادِ تردید است.”


شمع باش؛ حتی اگر تنها باشی، تاریکیِ مطلق را با حضورِ ظریفِ خود به سخره بگیر


تمامِ زیباییِ یک شمع در این است که می‌داند روزی تمام خواهد شد، اما تا آخرین لحظه، سایه بر جای نمی‌گذارد.”


“هر قطره مومی که می‌چکد، اشکی است که برای روشناییِ آینده ریخته می‌شود؛ این است قیمتِ پیشرفت.


شمع، مظهرِ آرزویی‌ست که هرگز خاموش نمی‌شود؛ حتی اگر جسمش رو به زوال رود، نورش در یادها باقی می‌ماند


شمع باش؛ حتی سوختن هم می‌تواند هنر باشد.


شمع هرگز نمی‌پرسد چرا باید بسوزد؛ فقط می‌داند که وظیفه‌اش روشن کردنِ راه دیگران است.


برخیز و شمعِ خویش باش؛ زیرا گاهی برای روشن کردن یک اتاق، نیازی به خورشید نیستی، فقط یک اراده‌ی کوچک کافی‌ست


شمع‌ها فقط روشنایی نمی‌دهند؛ روح شما را هم روشن می‌کنند.”


آدمای خوب مثل نور شمع هستن ، شاید کوچیک باشن ، اما می‌تونن تاریکی‌های بزرگی رو روشن کنن .


هزاران شمع را می توان با یک شمع روشن کرد و زندگی این شمع کوتاه تر نمی شود
سهیم کردن شادی هرگز از آن نمی کاهد


پروانه! کمی آرام باش … آتش شمع خاموش می شود


شب‌ها شمع از خورشید روشن‌تر است


یاد تو

شمعی ست در دلم

کوچک و همیشه گرم..


داستان هایی درباب شمع۲

شمع فروش

وقتی که برق اختراع شد همه خوش‌حال شدند؛ به جز آقای شمع فروش. او روزها توی مغازه‌اش می‌نشست و منتظر مشتری می‌شد؛ اما مردم خیلی کم شمع می‌خریدند؛ آن هم وقتی بود که برق‌ها قطع می‌شد. آقای ادیسون برق را آن قدر خوب درست کرده بود که به این زودی‌ها قطع نمی‌شد. آقای شمع فروش آن‌قدر پیر بود که نمی‌توانست برود و شغل دیگری یاد بگیرد. آن‌روز، دختری به مغازه آمد و گفت: «من یک شمع می‌خواهم.» پیرمرد گفت: «این همه شمع ! هر کدام را می‌خواهی بردار.» دختر گفت: «اما این‌ها همه شبیه هم هستند. »پیرمرد پرسید: «خب، این چه اشکالی دارد؟» دختر گفت: «مادرِ من، هم شمع دوست دارد و هم گل‌ها را ؛ فردا روز تولد مادرم است . من پول زیادی ندارم؛ شما شمعی دارید که شبیه گل سرخ باشد؟» پیرمرد کمی فکرکرد؛ بعد گفت: « .امشب برایت شمعی به شکلِ گل درست می‌کنم؛ فردا صبح بیا و آن را ببر.» پیرمرد تمام شب را بیدار ماند و آن شمع را درست کرد؛ بعد آن را در مغازه‌اش گذاشت. هرکسی که از جلوی مغازه رد می‌شد و چشمش به گل می‌افتاد، با لبخند وارد مغازه می‌شد و شمعی مثل آن را سفارش می‌داد. دختر به مغازه آمد. با دیدن شمع خیلی خوش‌حال شد و گفت: «ممنون! مادرم با دیدن این هدیه خیلی خوش‌حال می‌شود.» پیرمرد لبخند زد: «من از تو ممنونم؛ چون یک کار جدید به من یاد دادی!» *** از آن روز به بعد، هر روز مغازه پر می‌شد از مشتری؛ آن‌ها برای مادر، فرزند و دوستان‌شان شمع‌هایی به شکل‌های مختلف سفارش می‌دادند. پیرمرد شمع‌های زیادی درست می‌کرد؛ شمع‌هایی به شکل: قلب، عروسک، میوه و … حالا او هم آقای ادیسون را خیلی دوست داشت؛ چون اگر برق نبود نمی‌توانست شب‌ها بیدار بماند و شمع درست کند.


شمع فرشته


مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله اش را بسیار دوست میداشت. دخترک به بیماری سختی مبتلا شد، پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی‌اش را دوباره به دست آورد هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد. پدر در خانه‌اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی‌کرد و سرکار نمیرفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.
شبی پدر رویای عجیبی دید. دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند.
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان بجز یکی روشن بود. مرد وقتی جلوتر رفت و دید که فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است. پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد، از او پرسید: دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟
دخترک به پدرش گفت: بابا جان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش میکند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم.
پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید.


شمع عاشق تره یا پروانه؟

شمع : به نظرت من عاشق ترم یا تو ؟

پروانه که اصلا انتظار این سوال را نداشت مکثی کرد و گفت : – خب , همه میدونن که ما هر دومون عاشقیم . تو برای من عاشقانه می سوزی , من هم عاشقانه دور تو میگردم .

شمع : ولی پروانه, تو برای عشقت به من, یک شرط گذاشتی و اون شرط اینه که من روشن باشم . اگر من خاموش باشم تو هرگز دور من نمی گردی . ولی من همیشه و با تمام وجود عاشق تو هستم و با عشق برای تو می سوزم. حتی اگه پیش من نباشی من به امید اینکه تو نور مرا ببینی منتظر می مانم و می سوزم حتی اگر این انتظار تا آخرین قطره وجودم طول بکشد و من از بین برم . که البته در آن صورت هم خوشحالم چون عاشق خواهم مرد.

پروانه : این حقیقت نداره همه می دانند که من هم مثل تو عاشقم اگر عاشق نبودم اینقدر دور تو نمی گشتم تا پر و بالم با آتش تو بسوزد و فدا بشوم .

شمع : پروانه زیبای من, عشق یعنی دوست داشتن بدون شرط . اگر توی عشقت شرطی باشد آن دیگر عشق نیست فقط دوست داشتن است, همین . تو فقط عاشق شعله و نور من هستی نه عاشق خود من . برای پروانه قبول این موضوع که تا حالا هیچ وقت عاشق نبوده و فقط فکر میکرده که عاشقه خیلی خیلی سخت بود , برای همین رو به شمع کرد و گفت : – نه. این درست نیست من هیچ شکی ندارم که عاشقت هستم .

شمع : ای عشق من, طاقت روبرو شدن با حقیقت را داری ؟

پروانه که ازعشق خودش نسبت به شمع مطمئن بود و درحالی که همچنان دور شمع می گشت گفت : – آره , دارم. و لحظه ای بعد شمع خاموش شد …..

باور کردنش برای خود پروانه هم مشکل بود, چرا که آن دیگر دور شمع نمی چرخید . فقط یه گوشه ای ایستاده بود و خیره شده بود به شمع خاموش. پروانه لحظات فوق العاده سختی را داشت تجربه می کرد . بالاخره بعد از چند دقیقه سکوت و درحالی که چشماش خیس شده بودند گفت: آره…راست میگفتی… حق با تو بود….


داستانی درباب شمع

شمعی که بندر را روشن کرد

شمع تنها روی طاقچه  مانده بود , از فرط تنهایی میسوخت و آب میشد روزی رهگذری آمد, شمع را در دست گرفت و مسیر پله ها را به سمت بالا طی کرد .

شمع پرسید:به کجا می رویم؟

رهگذر پاسخ داد: بر فراز دکل,

شمع گفت: دکل؟دکل دیگر چجور جایی هست؟

رهگذر پاسخ داد:جایی است که ارتفاع آن از ارتفاع خانه ها بلند تر است,تو را می برم تا از طریق تو راه بندر را به کشتی ها نشان دهم.

شمع گفت: اما هیچ کشتی در بندر نور من را نمیبیند. نور من بسیار ضعیف است.

رهگذر گفت:حرفت صحیح است.ولی کافیست تو فقط نورت را برقصانی , ما بقی را به من بسپار

وقتی به بالای پله ها رسیدند، یک فانوس دریایی آنجا بود, رهگذر شمع را برداشت و فانوس را روشن کرد. آینه های موجود در پشت لامپ خیلی زود نور دریا را منعکس کردند و سر انجام دریانوردان , اسکله را دیدند.

بهمن، خود بهمن نشد بهمن را قطره برفی که دل آسمان راشکافت بهمن کرد.

زمانی که خورشید شروع به رقصاندن نورهای خود میکند,  شمع ناتوان میشود, اما در ظلمات شب,شمع نور امیدی میشود گرچه نورش اندک است ولی سو سوی  امیدی ست از آمدن  روشنایی.

بر روی کره ی خاکی,هر یک از ما همانند بازیگر هستیم, نقش های کوچکی را بازی میکنیم و وقتی شعله ی  شمع دلمان روشن میشود, وظایفمان را با دقت بیشتری انجام می دهیم و متوجه اهمیت خود برای دنیا میشویم و سپس هدف زندگیمان را پیدا میکنیم . ممکن است نقش ما ناچیز باشد ولی مهم  نیست, مهم این است که چقدر در پی آن هستیم بدون اینکه دلسرد شویم.


چهار شمع

چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد.
شمع دوم گفت: من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد. برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم. حرف شمع ایمان که تمام شد، نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسیدگفت: من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد.

کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟
چهارمین شمع گفت: نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم.
چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم.


 داستان بسیار زیبا از کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری

شبی بود، پروانه ها گرد هم جمع شدند، خواستند شمعی به میان جمع آورند که تابشش بر تاریکی چیره شود و از پرتوش ظلمت گریزان گردد، همگان گفتند باید یکی را برگزینیم که شمع را بشناسد و او را بفرستیم تا شمع را با خود به اینجا اورد.  پروانه ای که شمع شناس می نمود، بدین خدمت برگزیده شد و چون دستور یافت، پر کشید و به سوی کاخی سر به فلک کشیده پرواز کرد، نزدیک کاخ رسید، سایه ای لرزان بر دیواره های کاخ افسانه ای بدید، بازگشت و خود را به پروانگان رسانید و گفت: این شمع که شما می گوئید، فروغی دلخواه ندارد، بیماری تبدار و جان خسته ای زرد و نزاری است که کارش اشک ریختن و به خود لرزیدن است، آنچه من دیدم روئین تنی نیست که بتواند با تاریکی به پیکار برخیزد و بر او به پیروزی دست یابد.بزرگ پروانگان که داستان و گفته های پروانه را شنید، لب به خنده گشود و گفت: تو کودکی ظاهر بین و کوته نظر،شمع را نشناخته ای و هرزه درائی می کنی، آنگاه فرمان داد که پروانه ی دیگری به سوی شمع پرواز کند. این بار پروانه ای باریک بین، از میان پروانگان، برخاست و به جانب کاخی که شمع در آن می سوخت پرواز کرد. چون به کاخ رسید و به پیکره ی شمع نزدیک شد، خود را به شمع زد تا بنگرد که این بیمار تبدار را یارای بر پای ایستادن، تا چه اندازه است. اما شراره بر بالش افتاد، پرش شعله ور گردید و نیم سوخته، نزد یاران رفت و گفت: شمع سراپا آتش است، می سوزاند، لیکن آتشش سخت دلکش است. اما بزرگ پروانگان بدین سخن نیز از جستجوگری حقیقت باز نایستاد و گفت: این پروانه هم شمع را نشناخته و نشان هایش را آنسان که بوده، در نیافته است. یکی دیگر برود، به فرمان بزرگ پروانگان، پروانه ای دیگر سرمست و خرامان از جای خود برخاست و پرکشان خود را به کاخ رسانید. بر سر شمع نشست و یکباره شرر بر جانش افتاد، سر تا پایش بسوخت و چون آهن گداخته ای همه آتش شد. سپس خاکستر گردید و خاکسترش به سر شمع فرو ریخت : بزرگ پروانگان که این حال از دور بدید، گفت: تنها او بود که از راز شمع خبر یافت اما دریغا که خبرش به ما نرسید. تنها سوختگان در وادی توحید خبر از اسرار دارند و آن را که خبر شد، خبری باز نیامد. 


افسانه شمع ها – از هانس کریستین اندرسن

روزی، شمعی از موم خالص که در چلچراغی نقره‌ای می‌سوخت، با غرور به شمعی از چربی ساده که در آشپزخانه بود، فخر فروخت. موم فریاد می‌زد: «من از بهترین مواد ساخته شده‌ام و نورم در محافل اشرافی می‌درخشد؛ تو متعلق به پست‌ترین جاها هستی.»

شمع چربی با فروتنی گفت: «جایگاه تو شاید زیباتر باشد، اما من از سوختن برای امرار معاش واقعی‌تر هستم.»

سرانجام، شب مهمانی رسید. شمع مومی به اتاق مجلل برده شد تا در میان مهمانان پر زرق و برق بتابد. اما شمع چربی به خانه‌ی خانواده‌ای فقیر برده شد؛ مادری بیوه و سه کودک گرسنه.

هنگامی که شمع چربی روشن شد، در اتاق کوچک، شادی کودکانه و گرمای سیب‌زمینی پخته شده، نوری تاباند که شمع موم را تحت‌الشعاع قرار داد. کودکان از فرط خوشحالی به هم پیوستند و صورت‌هایشان از شادی درخشید.

شمع چربی در آن لحظات فهمید: درخشش واقعی، آن نوری نیست که در جمع‌های متظاهر دیده می‌شود، بلکه نوری است که قلب‌های ساده را گرم می‌کند. مهم نیست از چه جنسی هستی، مهم این است که نور تو در کجا بیشترین گرمی و شادی را ایجاد کند.


مسابقه شمع ها

در آستانه‌ی بزرگترین جشن زمستانی، شمع‌های تمام خانه‌ی استاد شمع‌ساز به رقابتی نانوشته فراخوانده شدند. شمع بلند و سفید بزرگ‌ترین بود و با غرور گفت: «نور من از همه نافذتر است!» شمع قرمز کوچکی که در وسط جا خوش کرده بود، با شعله‌ای لرزان پاسخ داد: «بلندی همه چیز نیست، نیت مهم است.» رقابت آغاز شد؛ شمع سفید با تمام توان سوخت و نوری خیره‌کننده افکند، اما به سرعت آب شد و شمعک آن رو به خاموشی رفت. شمع‌های طلایی و نقره‌ای نیز با نوری پر زرق و برق اما کوتاه‌مدت شرکت کردند. تنها شمع قرمز کوچک بود که با آرامش می‌سوخت و نوری ثابت و گرم می‌بخشید. او نه برای خود، که برای پر کردن سایه‌های گوشه‌های اتاق تلاش می‌کرد. زمانی که شمع سفید به دلیل تلاش بیش از حد خاموش شد، استاد شمع‌ساز جلو آمد. او شمع کوچک و آرام را برداشت و گفت: «پیروز این مسابقه، کسی است که نورش بیشترین تأثیر را بر تاریکی می‌گذارد، نه کسی که بیشترین نور را مصرف می‌کند.» شمع قرمز کوچک، در نیت خالص خود، بزرگترین روشنایی را هدیه داده بود و قلب‌های همگی را گرم کرد.


شمع کوچک

شمع کوچکی بود که در میان شمع‌های بزرگ و باشکوه در یک مغازه زندگی می‌کرد. او آرزو داشت که بتواند مانند شمع‌های بزرگ‌تر، نوری قوی و ماندگار به دنیا ببخشد، اما می‌ترسید که زود تمام شود. شمع‌های بزرگ‌تر به او نصیحت کردند که ارزش واقعی یک شمع، نه در طول عمرش، بلکه در نوری است که در هر لحظه می‌تاباند. بالاخره، شبی، یک دختر کوچک شمع کوچک را انتخاب کرد تا در تاریکی اتاقش او را همراهی کند. شمع کوچک با تمام وجود شروع به سوختن کرد و با نوری گرم و ملایم، ترس‌های شبانه‌ی دخترک را دور ساخت. او دید که چگونه نور کوچک او می‌تواند یک دنیا را برای یک نفر روشن کند. هرچند شمع کوچک زودتر از بقیه تمام شد، اما آخرین قطره‌هایش را با شادی ریخت. درس این بود که حتی کوچک‌ترین روشنایی نیز می‌تواند بزرگ‌ترین تفاوت را ایجاد کند.


شمع و پروانه

صدای غمگین شمع به گوش یک پروانه رسید.پروانه خودش را به شمع رساند و علت را جویا شد.شمع از تنهایی ش غمگین بود.پروانه به او قول داد که هر روز به دیدنش برود...مدتها به این شکل گذشت وپروانه به قول خود عمل کرد آن دو آنقدر به هم عادت کرده بودند.که حتی یک روز هم دوری هم را تحمل نمی کردند . مدتی گذشت تا زمستان سر رسید وپروانه پیش شمع آمد و گفت اکنون فصل زمستان است و پایان عمر من و ازسرما می میرم شمع که دیگر نمی خواست دوباره تنها شود و دیدانه وار پروانه رو دوست می داشت بیا من با شعله خودم تو رو گرم می کنم با اینکه سالها خاموش بودم ولی اکنون وقت سوختن است!شمع شروع به سوختن کردو پروانه برای اینکه گرم شود به بالای شمع شروع به چرخیدن کرد .ساعتها گذشت و شمع آنقدر ذوب شده بود که دیگر نفسهای آخرش را می کشید . در این حال به سختی گفت : پروانه من دیگر تمام شدم و خوشحالم که با عشق می میرم پس خدا خداحافظ… پروانه که تاب دوری شمع را نداشت با بالهایش شمع را در آغوش کشید و او نیز سوخت و هر دو جاودانه شدند. 

        

شمع دست ساز.Vsشمع کارخانه ای

🕯️ ۱. مواد اولیه و فرمول ساخت

  • 🔹 دست‌ساز: شمع‌ساز معمولاً از ترکیب‌های خاص خودش استفاده می‌کند؛ مثلاً پارافین تصفیه‌شده، موم سویا، موم زنبور یا مخلوط‌های طبیعی دیگر. هدف این است که خروجی تمیز و بدون دوده باشد، با بوی طبیعی و سوخت یکنواخت.
  • 🔸 کارخانه‌ای: بیشتر برای کاهش هزینه‌ها از پارافین صنعتی یا افزودنی‌های شیمیایی استفاده می‌شود. نتیجه معمولاً سوخت سریع‌تر و دوده بیشتر است. اما در مقیاس بالا تولید اقتصادی‌تر است.

🎨 ۲. طراحی و شکل

  • 🔹 دست‌ساز: هر شمع تقریباً اثر هنری است. نقوش، قالب‌ها و رنگ‌ها معمولاً به‌صورت دستی ترکیب و تنظیم می‌شوند، پس هر قطعه کمی با دیگری متفاوت است.
  • 🔸 کارخانه‌ای: طراحی یکنواخت و تکراری است، با ماشین قالب‌گیری و تزریق رنگ. برای حجم تولید بالا و یکسان‌سازی برند مناسب است.

🌸 ۳. رایحه و اسانس‌ها

  • 🔹 دست‌ساز: شمع‌ساز رایحه را با دقت انتخاب و میزان آن را کنترل می‌کند تا تعادل بین بوی قبل از روشن کردن و هنگام سوختن حفظ شود.
  • 🔸 کارخانه‌ای: اسانس‌ها غالباً ارزان‌تر و با مقدار زیاد افزوده می‌شوند، که ممکن است بوی تند یا مصنوعی ایجاد کند.

🔥 ۴. کیفیت سوختن و عملکرد فتیله

  • 🔹 دست‌ساز: فتیله‌ها بر اساس نوع موم و قطر شمع تنظیم می‌شوند تا شعله پایدار، سوخت تدریجی و بدون دود بدهد.
  • 🔸 کارخانه‌ای: فتیله‌ها معمولاً استاندارد و یکسان‌اند، نه متناسب با هر نوع موم، بنابراین ممکن است شعله زیاد یا دودزا باشد.

💎 ۵. احساس و ارزش هنری

  • 🔹 دست‌ساز: برای سازنده، هر شمع حامل بخشی از ذوق، حوصله و حس هنری است؛ برای خریدار هم بو و جلوه‌ی آن حس خاصی دارد — نوعی ارتباط انسانی و اصیل.
  • 🔸 کارخانه‌ای: بیشتر یک کالای مصرفی است تا هنری. هدف سادگی و سرعت در تولید است، نه خلق تجربه‌ احساسی.

چرا شمع دست ساز رز؟

مجموعه گل همیشه‌بهار

۰

۰

مجموعه زعفران

۰

۰

مجموعه گل رز

«شمع دست‌ساز، داستانی از دستان هنرمند است که به موم جان می‌بخشد و هر شعله‌اش، فصلی از این قصه را روایت می‌کند.»


«درون هر شمع دست‌ساز، جادویی نهفته است؛ جادوی دستان ماهری که با دقت و عشق، آرامش و نور را به خانه‌ات هدیه می‌دهد.»


«شمع‌های دست‌ساز، تنها نور نیستند، بلکه آثاری هنری هستند که گرما، صمیمیت و زیبایی را در هم می‌آمیزند.»


«هر شمع دست‌ساز، یکتاست؛ مثل اثر انگشت هنرمند، هیچ‌کدام تکراری نیستند و هر کدام حامل انرژی و احساس خاص خود هستند.»


«وقتی شمع دست‌ساز روشن می‌شود، نه‌تنها فضا را روشن می‌کند، بلکه قلب‌ها را نیز گرم می‌کند؛ این جادوی هنر است.»


«شمع دست‌ساز، نجواهای خاموش دستان هنرمندی است که با عشق، موم را به رقص درمی‌آورد و نوری خلق می‌کند که روح را نوازش می‌دهد.»


«هر شمع دست‌ساز، قطعه‌ای از زمان است که در موم منجمد شده؛ زمانی که هنرمند با دقت و تمرکز، جادوی خلاقیت را جاری ساخته است.»


«درون هر شمع دست‌ساز، رازی نهفته است؛ رازی از جنس صبر، ظرافت و عشقی که هنرمند در هر لایه از موم قرار داده است.»


«شمع‌های دست‌ساز، سفیران نوری هستند که از دل کارگاه‌های کوچک هنری به خانه‌های ما سفر می‌کنند تا آرامش و زیبایی را به ارمغان بیاورند.»


«شمع دست‌ساز، پلی است بین دنیای مادی و دنیای احساس؛ نوری که از موم برمی‌خیزد، قلب‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌کند و روح‌ها را التیام می‌بخشد.»


«وقتی شمع دست‌ساز روشن می‌شود، جهانی از رنگ، نور و عطر خلق می‌شود؛ جهانی که در آن می‌توان از هیاهوی روزمره دور شد و به آرامش پناه برد.»


«نقش و نگار سطح شمع‌های دست‌ساز، حکایت از دستانی دارد که عجله نمی‌شناسند؛ هنری که ارزش صبر را می‌داند.»

چرا خرید شمع دست‌ساز یک انتخاب هوشمندانه و ارزشمند است؟

۱) کیفیت و مواد اولیه برتر:

  • کنترل کامل بر مواد: سازندگان شمع دست‌ساز معمولاً از مواد اولیه با کیفیت بالا استفاده می‌کنند. این شامل موم‌های طبیعی مانند موم سویا، موم زنبور عسل یا موم نارگیل می‌شود که نسبت به پارافین (موم نفتی) دود کمتری تولید می‌کنند و برای محیط زیست و سلامت انسان بهتر هستند.
  • فیتیله‌های با کیفیت: در شمع‌های دست‌ساز، از فیتیله‌های نخی یا چوبی استفاده می‌شود که سوخت بهتری دارند و از پخش شدن دود و بوی نامطبوع جلوگیری می‌کنند.

۲) ارزش هنری و منحصربه‌فرد بودن:

  • اثر هنری: هر شمع دست‌ساز یک اثر هنری منحصربه‌فرد است. هنرمند سازنده، زمان و انرژی زیادی صرف طراحی و ساخت آن می‌کند و این باعث می‌شود که هر شمع، شخصیتی ویژه داشته باشد.
  • تنوع و خلاقیت: شمع‌های دست‌ساز معمولاً در طرح‌ها، رنگ‌ها و رایحه‌های متنوعی تولید می‌شوند که در شمع‌های صنعتی کمتر دیده می‌شود. این تنوع، به شما امکان می‌دهد شمعی را انتخاب کنید که دقیقاً با سلیقه و دکوراسیون منزل شما هماهنگ باشد.

۳) تجربه حسی بهتر:

  • رایحه‌های طبیعی: شمع‌های دست‌ساز معمولاً با استفاده از روغن‌های اسانسی طبیعی معطر می‌شوند که خواص درمانی و آرامش‌بخش دارند. این رایحه‌ها می‌توانند به کاهش استرس، بهبود خلق و خو و ایجاد فضایی دلپذیر کمک کنند.
  • نور ملایم و گرم: نور شمع دست‌ساز، ملایم‌تر و گرم‌تر از نور مصنوعی است و فضایی صمیمی و آرامش‌بخش ایجاد می‌کند. این نور، برای مدیتیشن، یوگا، مطالعه یا صرفاً استراحت کردن بسیار مناسب است.

۴) حمایت از کسب و کارهای کوچک و هنرمندان:

  • حمایت از اقتصاد محلی: با خرید شمع دست‌ساز، شما به طور مستقیم از کسب و کارهای کوچک و هنرمندان محلی حمایت می‌کنید. این کار به رونق اقتصاد محلی و حفظ هنرهای سنتی کمک می‌کند.
  • ارزش افزوده اجتماعی: بسیاری از سازندگان شمع دست‌ساز، بخشی از سود خود را به امور خیریه یا حمایت از جوامع محلی اختصاص می‌دهند. با خرید از این تولیدکنندگان، شما نیز در این اقدامات مثبت سهیم می‌شوید.

۵) پایداری و مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی:

  • مواد اولیه تجدیدپذیر: استفاده از موم‌های طبیعی و تجدیدپذیر مانند موم سویا و زنبور عسل، باعث کاهش وابستگی به منابع نفتی و حفظ محیط زیست می‌شود.
  • کاهش پسماند: شمع‌های دست‌ساز معمولاً در بسته‌بندی‌های ساده و قابل بازیافت عرضه می‌شوند که به کاهش تولید زباله کمک می‌کند.

۶) ارزش درمانی و آرامش‌بخش:

  • آروماتراپی: روغن‌های اسانسی موجود در شمع‌های دست‌ساز می‌توانند خواص آروماتراپی داشته باشند و به بهبود سلامت جسمی و روانی کمک کنند.
  • ایجاد آرامش: نور و رایحه شمع، به کاهش استرس و اضطراب کمک کرده و فضایی آرامش‌بخش ایجاد می‌کند که برای تمرکز و مدیتیشن مناسب است.

به طور خلاصه، خرید شمع دست‌ساز یک سرمایه‌گذاری در کیفیت، هنر، سلامتی و پایداری است. این انتخاب، نه تنها به شما امکان می‌دهد از زیبایی و آرامش یک محصول منحصربه‌فرد لذت ببرید، بلکه به حمایت از هنرمندان، کسب و کارها و محیط زیست نیز کمک می‌کند.

لطیفه های بی مزه‌ ی شمعی

  • فرق شمع‌های دست‌ساز با شمع‌های کارخونه‌ای چیه؟

دست‌سازها با «عشق» ساخته شدن، کارخونه‌ای‌ها با «سرعت»!

  • دو تا شمع داشتن مسابقه می‌دادن، آخرش کی برد؟

هیچ‌کس! چون هر دوشون آب شدن و تموم شدن!

  • وقتی یه شمع خیلی احساساتی میشه، چی میگه؟

«آخ قلبم داره آتیش می‌گیره!»

  • چرا شمع‌های دست‌ساز انقدر خاصن؟

چون هر کدومشون یه “اثر انگشت” منحصر به فرد از عشق و هنر سازنده‌شون دارن!

  • شمع به کبریت چی گفت؟

«بیا با هم یه آتیشی به پا کنیم که دنیا رو روشن کنه!

  • وقتی شمع‌ها می‌خوان خداحافظی کنن، چی میگن؟

«تا یه سوختن دیگه، فعلاً!»

  • دو تا شمع داشتن قایم‌باشک بازی می‌کردن، کدومشون زودتر پیدا میشه؟

اونی که روشن‌تره!

  • شمعی که عاشق موسیقی بود، چه سبکی گوش می‌داد؟

آهنگ‌هایی که «آتیش» به پا کنن!

  • آخرین حرف یه شمع قبل از خاموش شدن چی بود؟

«به امید دیدار… در یه روشنایی دیگه!

  • چرا شمع‌ها عاشق فصل زمستون‌ان؟

چون بالاخره یه فرصتی پیدا می‌کنن که بدرخشن و «گرمای محبت»شون رو نشون بدن!

  • به شمعی که خیلی ادعا داشت، چی گفتن؟

«زیاد فخر نفروش، تهش یه روزی آب می‌شی!»

  • شمع به فندک چی گفت؟

«تو فقط یه جرقه‌ای، من یه عمر روشنایی!»

  • فرق شمع‌های گرون‌قیمت با ارزون‌ها چیه؟

گرون‌ها یه «داستان» برای سوختن دارند، ارزون‌ها فقط می‌سوزن!

مدیتیشن حرفه‌ای با شمع‌های ۷ چاکرا

🔹 پیش‌نیازها:

  1. محیطی آرام و بدون مزاحمت انتخاب کن (چراغ‌ها خاموش، تلفن در حالت سکوت).
  2. هر شمع را طبق رنگ مربوط به چاکرا بچین

قزمز-نارنجی-زرد-سبز-آبی روشن-نیلی-بنفش

  1. رایحه‌ی هماهنگ هر چاکرا (اگر داری) در فضا پخش شود. مثلاً چوب صندل، لوتوس یا اسطوخودوس.
  2. یک موسیقی مدیتیشن ملایم (ترجیحاً فرکانس ۴۳۲Hz یا ۵۲۸Hz) پخش کن.

🌿 مرحله ۱: تنظیم تنفس (۲ تا ۳ دقیقه)

بنشین یا بخواب؛ ستون فقرات صاف.

چشمانت را ببند و فقط روی تنفست تمرکز کن:

دم عمیق از بینی ۴ ثانیه – نگه‌داشتن ۲ ثانیه – بازدم آرام از دهان ۶ ثانیه.

با هر بازدم تصور کن هر نوع تنش از بدنت بیرون می‌رود.


❤️ مرحله ۲: فعال‌سازی چاکراها (هر چاکرا حدود ۴–۵ دقیقه)

حالا از پایین‌ترین شمع شروع کن و به‌ترتیب بالا برو.

در هر مرحله، به شمع خیره شو، رنگش را در ذهنت جذب کن و در محل چاکرای مربوط تجسم کن:

🔴 چاکرای ریشه

  • نگاه به شمع قرمز
  • تجسم کن ریشه‌های قرمز از تو به زمین می‌روند و تو را متصل می‌سازند.
  • بگو در دل: «من امن و محکمم. بر زمین استوارم.»

🟧 چاکرای خاجی

  • شمع نارنجی را ببین.
  • احساس کن نور نارنجی در زیر ناف می‌چرخد و احساس شادی و لذت را زنده می‌کند.
  • تأکید کن: «زندگی را با لذت و خلاقیت تجربه می‌کنم.»

🟨 چاکرای خورشیدی

  • شمع زرد را نگاه کن.
  • گرمایی از ناحیه معده حس کن. انرژی درخشانی که اعتماد به نفس می‌دهد.
  • بگو: «من قدرت درونی و حضور خود را می‌پذیرم.»

🟩 چاکرای قلب

  • به شمع سبز خیره شو.
  • با هر دم، نوری سبز در قلبت پخش می‌شود؛ اندوه ذوب می‌شود.
  • تکرار: «من عشق و بخشش هستم.»

🩵 چاکرای گلو

  • شمع آبی روشن را ببین.
  • انرژی خنک و آرامی گلو را تطهیر می‌کند.
  • تکرار: «من با حقیقت خود صحبت می‌کنم.»

🟦 چاکرای پیشانی

  • شمع نیلی را نگاه کن.
  • در پیشانی نوری نیلی بچرخان و خیال کن شهودت بیدار می‌شود.
  • تکرار: «من بینشی روشن و ذهنی آرام دارم.»

🟣 چاکرای تاج

  • شمع بنفش یا سفید را ببین.
  • نوری سفید از بالای سرت به آسمان می‌پیوندد.
  • تکرار: «من با آگاهی الهی یکی هستم.»

🌌 مرحله ۳: یکپارچگی و بازگشت (۵ تا ۷ دقیقه)

حالا تصور کن همه‌ی رنگ‌ها در بدنت هم‌زمان می‌درخشند — مثل رنگین‌کمانی درونی.

در مرکز سینه‌ات (قلب)، رنگ‌ها باهم می‌چرخند و بدنت را پر از تعادل می‌کنند.

احساس کن هماهنگی کامل بین جسم، ذهن و روح شکل گرفته است.

سپس آرام چشمانت را باز کن و به شعله‌ی هر شمع لبخند بزن. سپاس‌گزاری کن و شمع‌ها را با نیت عشق خاموش کن (نه با فوت، بلکه با خفه‌کردن شعله با درپوش یا قاشق فلزی).


🕯️ پیشنهاد حرفه‌ای:

اگر بخواهی اثر درمانی بیشتر شود:

  • این مدیتیشن را ۷ شب متوالی با تمرکز بر یک چاکرا در هر شب انجام بده.
  • در پایان هر دوره‌ی هفت روزه، انرژی‌ات متعادل‌تر، خواب عمیق‌تر و انگیزه‌ات بیشتر خواهد شد.